آفرینش هنری با هوش مصنوعی:

ظهور هوش مصنوعی در عرصهٔ هنر، یکی از مهم‌ترین چالش‌های نظری و عملی در تاریخ هنر معاصر است. اگر مدرنیسم مرزهای ماده و فرم را شکست و پست‌مدرنیسم مرزهای روایت و معنا را، هوش مصنوعی اکنون مرزهای فاعلیت هنری و مفهوم خلاقیت را به چالش می‌کشد. این مقاله تلاش می‌کند از منظر فلسفهٔ هنر، پیامدهای نظری آفرینش هنری با هوش مصنوعی را بررسی کند؛ پرسش‌های دربارهٔ نیت مؤلف، استقلال خلاقانه، اصالت، تجربهٔ زیباشناختی و مسئولیت هنری در مرکز توجه قرار می‌گیرند.

۱. مسئلهٔ اصلی: آیا هوش مصنوعی «می‌آفریند»؟ 

در سنت فلسفی، «آفرینش هنری» غالباً با ویژگی‌هایی شناخته می‌شد: نیت‌مندی انسانی (Intentionality) تجربهٔ زیباشناختی وداوری فعال تخیّل و خودآیینی خلاقانه توانایی بیان احساس یا اندیشه اما در سامانه‌های مبتنی بر یادگیری عمیق—مانندMidjourney ،DALL·E یا Stable Diffusion—اثر هنری از طریق فرایندهای آماری و الگوریتمی شکل می‌گیرد. اینجا پرسشمرکزی این است: اگر خلاقیت محصول الگوریتم باشد، آیا همچنان هنری است؟ دو رویکرد فلسفی مطرح است: 

الف) رویکرد ابزارگرایانه (Instrumentalist) هوش مصنوعی ابزاری برای گسترش توانایی خلاقانهٔ انسان است؛ همان‌گونه که دوربینیا نرم‌افزارهای گرافیکی ابزار بودند. 

ب) رویکرد خودآیینی خلاقانه (Autonomous Creativity) برخی معتقدند که سیستم‌های مولد می‌توانند الگوهایی تولید کنند که نهبازتولید گذشته بلکه خلق ساختاری جدید است؛ در این صورت، «فاعلیت خلاقه» می‌تواند توزیع‌شده یا غیرانسانی باشد. 

۲. مؤلف بودن و نیت‌مندی: پایان هنرمند رمانتیک؟ فیلسوفان از افلاطون تا فوکو دربارهٔ «مؤلف» بحث کرده‌اند؛ اما هوش مصنوعی اینبحث را احیا کرده است. 

۲-۱. نیت مؤلف در عصر هوش مصنوعی در هنر سنتی، نیت هنرمند بخشی از ارزش اثر تلقی می‌شد. اما در آثار تولیدشده توسط هوشمصنوعی: الگوریتم فاقد آگاهی و قصد است. هنرمند انسانی نیز تنها بخشی از فرایند را هدایت می‌کند (نوشتن پرامپت، انتخابخروجی، پردازش نهایی). در نتیجه، مؤلفیت چندپاره می‌شود: ترکیبی از انسان، داده‌ها، الگوریتم، و شاید حتی مخاطب. 

۲-۲. مرگ مؤلف و ظهور «منتخب‌کننده» اگر بارت «مرگ مؤلف» را اعلام کرد، هوش مصنوعی «مرگِ هنرمندِ خالق» را نیز به میانمی‌کشد و به جای او هنرمندِ گزینشگر می‌نشیند؛ کسی که نقش او نه خلق از صفر، بلکه جهت‌دهی، انتخاب، بازترکیب و نقد است. 

۳. اصالت (Authenticity) و مسئلهٔ مالکیت در هنر کلاسیک، اصالت به ویژگی‌های مادی اثر گره خورده بود. در عصر دیجیتال و هوشمصنوعی، «اصالت» دیگر به معنای تکین‌بودن یا ماده نیست، بلکه به، ردیابی دادهٔ آموزشی منشأ الگوریتم انتخاب‌های انسانی درفرایند تولید وابسته است. 

۳-۱. آیا اثر مبتنی بر داده‌های گذشته اصیل است؟ منتقدان می‌گویند ماشین تنها «ترکیب‌کنندهٔ» آثار گذشته است. اما آیا نقاشیهنرمند نیز محصول تجربه‌ها، حافظه‌ها و تاریخ نیست؟ در اینجا فلسفهٔ هنر پرسشی تازه طرح می‌کند: مرز میان اقتباس خلاقانه وبازتولید کجاست؟ 

۳-۲. مالکیت اثر هوش مصنوعی قوانین در بسیاری کشورها اثر خلق‌شده بدون انسان را «فاقد مالکیت» می‌دانند. اما فلسفی‌تر ازقانون، مسئله این است که: آیا مالک اثر کسی است که پرامپت را نوشته؟ یا کسی که مدل را طراحی کرده؟ یا حتی مجموعه‌داده‌ای کهمدل از آن ساخته شده؟ 

۴. تجربهٔ زیباشناختی در مواجهه با هنر هوش مصنوعی آیا تجربهٔ ما از هنر AI همان تجربهٔ هنر سنتی است؟ پاسخ ساده نیست. چندمسئله مطرح می‌شود: الف) فقدان «اثر دست» (Hand of the Artist) در نقاشی سنتی، ردّ حرکت دست و بدن هنرمند بخشی اززیبایی‌شناسی بود. در AI Art این ردّ حذف می‌شود، اما ردّ الگوریتم جایگزین آن می‌گردد. ب) مخاطب فعال‌تر از همیشه بیننده می‌داندکه اثر حاصل فرایندی خودکار است و همین آگاهی پرسش‌های فلسفی ایجاد می‌کند؛ بنابراین تجربهٔ زیباشناختی نه صرفاً حسی، بلکهتفسیری و نظری می‌شود. 

ج) زیباشناسیِ سرعت و تکثیر هوش مصنوعی قادر است هزاران تصویر در چند ثانیه بسازد. این «فراوانی» تجربهٔ هنری را از امکانکم‌یابی به وفور تولید منتقل می‌کند و ارزش زیبایی‌شناختی را دگرگون می‌سازد. 

۵. هنر، اخلاق و مسئولیت در عصر الگوریتم‌ها موضوع اخلاق نیز در آفرینش هنری با هوش مصنوعی اهمیت دارد: 

۵-۱. داده‌های آموزشی و مسئلهٔ استفادهٔ عادلانه آیا استفادهٔ مدل‌ها از آثار هنرمندان بدون اجازه اخلاقی است؟ مسئله‌ای پیچیده کهمرز میان الهام، یادگیری و سرقت هنری را مبهم می‌کند. 

۵-۲. دستکاری واقعیت و پیامدهای اجتماعی از تولید تصاویر دیپ‌فیک گرفته تا روایت‌های دست‌کاری‌شده، هنر AI می‌تواند: حقیقت رامحو کند سوژه‌های خیالی اما باورپذیر بسازد تصویر اجتماعی را متأثر سازد اینجا مسئولیت زیبایی‌شناسی و اخلاقی هم‌زمان مطرحاست. 

۶. نتیجه‌گیری: هنر هوش مصنوعی چالشی برای فلسفه، نه تهدیدی برای هنر، هوش مصنوعی نه پایان هنر است و نه جایگزین هنرمند؛بلکه افقی تازه در نظریهٔ هنر ایجاد می‌کند: تعریف خلاقیت را گسترش می‌دهد مؤلف را چندپاره می‌کند تجربهٔ زیباشناختی را بازتعریفمی‌کند مرزهای اصالت و مالکیت را تغییر می‌دهد آفرینش هنری با هوش مصنوعی، هنر را از «فعالیت صرفاً انسانی» به «روندیمیان‌ذاتی، ترکیبی و شبکه‌ای» تبدیل کرده است. این تحول، فیلسوفان هنر را به بازاندیشی مفاهیم بنیادینی چون معنا، تخیّل، آفرینش وحقیقت فرا می‌خواند.

مریم برهانی